جوجه طلایی ما

جان وجانان منی

هفت ماهگی

22روزاز فروردین سال 97گذشته عزیز نازنینم امروز هفت ماهت تموم شد.. هرروز شیرین تر میشی ودلبری میکنی واسه من وبابات😍 وقتی میگم دسی دسی دست دست...قشنگ میفهمی ودست میزنی.. دوتااز دندونای پایینتم دراومده. ازاین سراتاق قل میخوری میری اون سر😂😂 ماشاالله یه جا بند نمیشی..یه خورده هم دنده عقب میری..برای گرفتن اسباب بازیهات خودتو اینور واونور میکنی وباتلاش فراوان موفقم میشی👏👏👏 خلاصه یه پسری شدی که لنگه ات هیچ جا نیست..عزیزی😘😘😘
27 فروردين 1397

دندون طلای مامان

20روزاز فروردین سال 97گذشته امروز جشن دندونی عزیز دلم گل پسرم محمد کسری بود😍😍 پسردارم یه دونه،قشنگ ومهربونه توی دهان محمدکسری یه گل زده جوونه گل نگو مرواریده،مثل طلا سفیده زنده باشی عزیزم😊😊 عاشقتم مامان😘😘 ...
22 فروردين 1397

سیزده بدر

13فروردین 97 بالاخره ایام عید تموم شد وسیزده بدر رسید.. باعموها وبابابزرگ ومامان بزرگ رفتیم حوالی سداکباتان وسیزده رو در به در کردیم. خیلی پسرخوبی بودی..ممنون عزیزم گل پسرم شده زنبور عسل مامان وبابا.😍😍 عاشقتم..
14 فروردين 1397

پدرم تاج سرم

11فروردین سال1397 هنوز قَدَّم به قدِ بابا نرسیده بود که تو سٌجده های نمازش سوار کولش میشدم ، دستامو دور گردنش حلقه میکردم و با صدای بلند میخندیدم و بابا هیچوَقت بخاطر اینکارم منو سرزنش نکرد ، بجاش وقتی دستام دور گردنش بود و از کولش آویزون بودم محکم تر وایساد تا نذاره زمین بخُورم اون موقع قوی بودنِ بابا از نظرِ من همین وقتا بود ، بُزرگتر که شدم فکر کردم چون بابا کَله ی عروسکمو به تنش وصل میکنه قویه ، بعدتر قوی بودن بابارو وقتایی دیدم که وقتی چند کیلو میوه رو یهو تو دستاش میگرفت و میاورد خونه ، بابا قَوی بود ، دیگه مُطمئن شده بودم که قویه ، چون میدونستم واسه هر هزار تومن پولی که میاره تو خونه عرق ریخته و زَحمت کشیده ، پُشت هر لبخندی که میزنه ه...
11 فروردين 1397

اولین ها..

سلام عزیز دلم واسه اولین بار رفتی آرایشگاه.. اولین مشتری آرایشگاه تارامو در سال 1397 توبودی..قربون قدوبالای گل پسرم😍😍 راستی امروز برای اولین بار بابا رو هجی کردی.. عاشقتم مامان😙😙😙 ...
8 فروردين 1397

عید نوروز

اول فروردین سال1397 ساعت یه ربع به هشت سال تحویل شد💐👏💐💐💐👏👏👏👏 بالاخره دقیقه نود کارا روتموم کردم و واسه  لحظه سال تحویل رفتیم خونه بابا بزرگ.. گل پسرم.دلبندم...این اولین سالیه که پیشمونی..عاشقانه دوست دارم وسال نو روبهت تبریک میگم.. این روزا خوب میشینی ولی باز بهت اطمینان نیست ..می افتی. عزیز دلم امروز واسه ناهار رفتیم تالار حاج آقا ..همه ازت تعریف میکردن ودرآخرمیگفتن که جفت منی😂 خیلی ساکت وآرومی ووووو کم خواب وبد خواب😢😢که اذیت میشم وبه کارای خونه نمیرسم. الان که دارم مینویسم یه دستم روته که بیدار نشی😞😞 امیدوارم بهارزندگیت همیشه سبز باشه😘😘 عاشقتم مامان😘😘 ...
1 فروردين 1397
1